گفتگو با کمند امیرسلیمانی | عکس های همسر ، فرزند ، پدر و مادر
در این پست عکس های منتشر شده در صفحات اجتماعی خانم کمند امیرسلیمانی بازیگر خوب کشورمان را گردآوری کرده ایم ، در ادامه این تصاویر را مشاهده نمایید
بیوگرافی کمند امیرسلیمانی
کمند امیرسلیمانی متولد ۱۳۵۲ بازیگر سینما و تلویزیون متولد شهر تهران و فارغالتحصیل بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه آزاد اسلامی میباشد. او همچنین دختر سعید امیرسلیمانی و خواهر سپند امیرسلیمانی از بازیگران سینما و تلویزیون است.
فیلم های سینمایی کمند امیرسلیمانی
مظفرنامه (۱۳۸۶)
شبانه (۱۳۸۳)
شیدا (۱۳۷۷)
قرمز (۱۳۷۷)
مهریه بی بی (۱۳۷۳)
راز خنجر (۱۳۷۱)
چون ابر در بهاران (۱۳۶۹)
در آرزوی ازدواج (۱۳۶۹)
دخترک کنار مرداب (۱۳۶۸)
ترنج (۱۳۶۵)
مجموعههای تلویزیونی کمند امیرسلیمانی
پای صحبتهای باباعلی (۱۳۶۲)
مخمصه (۱۳۶۳-۱۳۶۲)
عقیق (۱۳۶۸)
آمیز قلمدون (۱۳۷۳)
پدرسالار (۱۳۷۴)
عیاران (۱۳۷۴)
بگذار آفتاب برآید (۱۳۷۸-۱۳۷۷)
همسایهها (۱۳۷۹)
ملکوت (۱۳۸۹)
هوش سیاه (۱۳۸۹)
توطئه فامیلی (۱۳۹۰)
دزد و پلیس (۱۳۹۱)
ویلای من (۱۳۹۲-۱۳۹۱)
هوش سیاه ۲ (۱۳۹۲)
شوخی کردم…! (۱۳۹۳-۱۳۹۲)
فاخته (۱۳۹۳)
مصاحبه کمند امیرسلیمانی درباره مهاجرتش به امارات
شما به عنوان کسی که خارج از ایران زندگی کرده اید، می توانید درباره واقعی یا غیرواقعی بودن تصویری که سینمای ایران تا امروز از مهاجرت داشته است صحبت کنید ، به نظرتان تا چه حد به روایت درست از مفهوم مهاجرت نزدیک شده ایم؟
شاید مشکلات مهاجرت خیلی کلیشه ای در سینمای ایران روایت شده باشد، اما این واقعی ترین تصویری است که از مهاجرت داشته ایم، چون درست است. همه کسانی که تجربه مهاجرت نداشته اند
رفتن به خارج از کشور را یک آرزو می دانند و آن را دست نیافتنی. اما من شش سال در کشوری بود که با همه امکاناتی که در اختیار شهروندان بود، چیزی را در خودش داشت که هیچ زادگاهی در خودش ندارد.
شما در بهترین و موفق ترین حال چیزی را در خارج از کشور گم می کنید که هرگز با حضور در وطنتان با آن مواجه نخواهید بود. فکر می کنید چرا تحصیل کرده های بزرگ و دکترها و مهندسان سرشناس بعد از گذشت
سال ها و حتی در دوران بازنشستگی به ایران بر می گردند؟! چون هیچ جایی حال زادگاه را ندارد. بعضی از ایرانیان هم در خارج از کشور شخصیت و هویت خود را گم می کنند. من گاهی با افرادی در دبی رو به رو می شدم که انگار از یک کرده دیگر آمده بودند.
چطور؟
در ایران نوعی مهربانی را می بینیم که ایرانی های خارج از کشور هرگز آن را ندارند. مثلا اگر در ایران یک نفر روی زمین بیفتد، چندین نفر سریع دست آن نفر را می گیرند و بلندش می کنند،
اما در خارج از کشور گاهی ایرانیان برای هم پشت پا می گیرند تا هم وطنشان به زمین بیفتد. آن قدر برای من این موارد عجیب بود که در روزهایی آرزو می کردم مشتری های زیادی در کارم داشته باشم تا هرگز حاضر نشوم با ایرانی ها کار کنم.
چرا؟
مطمئنم که اگر همان آدم ها در ایران بودند، هرگز حاضر نبودند این همه رقابت ناسالم داشته باشند. آن جا همه یک نقاب روی صورت دارند. باید طوری باشد که همه زره بپوشیم و ماسک بزنیم.
من به عنوان کسی که کار فرهنگی می کردم، نمی توانستم با دوستی معاشرت کنم که با او حرف مشترک داشته باشم. خانم های آن جا همه حرف ها و افکارشان در کفش های پاشنه بلند و کیف مارک دارشان خلاصه می شد و این برای من خیلی سخت بود.
اصلا معاشرت با آن ها طوری بود انگار به دهه ۶۰ سفر کرده باشید و با دنیای اطراف ارتباط نداشته اند. من همیشه گفته ام در ایران شما با تلفن کردن به پنج تن از دوستانتان و تماس با سوپر محل و تهیه ژامبون و نان می توانید بهترین اوقات را بگذرانید.
اما در خارج از کشور لذتی این چنینی وجود ندارد! فقط امنیتی برای شغل در آن جا هست که ایران هنوز از این جهت مخصوص امنیت کاری خودش را ثابت نکرده است.
به نظر شما که خارج از کشور زندگی کرده اید، آیا یک بازیگر می تواند با مهاجرت به کشوری دیگر موفق شود؟
بازیگران هیچ وقت خارج از کشور موفق نمی شوند. درست مثل آن زمانی است که دکترهای هندی به ایران آمده بودند و در شهرستان ها فعالیت می کردند.
اگر اتفاقی برای یکی می افتاد و قرار بود به دکتری مراجعه کند، با شنیدن هندی بودن آن سر باز می زد. ما بازیگران هم مثل همان دکترهای هندی هستیم،
بنابراین من فکر نمی کنم بازیگران هم بتوانند در فضایی خارج از ایران هویت مورد نظر را پیدا کنند. هیچ بازیگر جهان سوم و آسیایی در هالیوود نمی تواند راه خود را به بهترین نحو پیدا کند.
تعداد انگشت شماری بازیگر در سینمای شرق هست که به سرزمین غرب راه پیدا کرده اند و حضورشان هم چندان مداوم و گاهی اوقات چشم گیر نبوده است.
شما تجربه کار هنری در خارج از کشور را داشته اید؟
بله، تئاتری را با پدرم و سپند (برادرم) در دبی اجرا کردیم که اصلا قابل مقایسه با تجربه در ایران نیست. ضمن این که من در کشور هنرپروری هم زندگی نمی کردم
مثلا اگر در پاریس بودم که تئاتر رفتن یکی از کارهای روزمره شان بود و من قرار بود این تجربه را بیان و با تجربه در ایران مقایسه کنم موضوع فرق داشت، اما دبی تازه چند سال کوتاه است که سینما رفتن را تربیت و اساس تفریحات کرده است.
از این که چندین سال در ایران زندگی نکردید و زندگی کاری تان با این رفت و آمد تحت الشعاع قرار گرفت، پشیمان نیستید؟
به هر حال این ریسک بزرگی بود که من کردم و چون همه کارگردانان دوست دارند بازیگرشان هنگام کار در کنارشان باشند و من هم چون زندگی ام آن جا بود، نمی توانستم مثلا شش ماه برای یک سریال در ایران بمانم و این شرایط کاری من را سخت تر می کرد. اما می خواهم بگویم اصلا از این تجربه شش ساله پشیمان نیستم.
با این همه معایبی که می گویید، این حرفتان جالب است.
من چیزهایی را در آن جا تجربه کردم که هرگز پیش از آن نمی توانستم به آن دست پیدا کنم. دیدگاهم نسبت به کارم و زندگی تغییر کرده است. اگر من این مهاجرت را نکرده بودم، نمی توانستم از دور به این زندگی و فعالیت نگاه و آن را بررسی کنم.
چه تغییری کردید؟
می توانم مشکلات کاری را کنار بگذارم، چون به آرامش و صبوری رسیدم. ضمن این که به تقدیر اعتقاد پیدا کرده ام و فکر می کنم باید برای کارهایی که دست تقدیر برای من به وجود می آورد، خوشحال باشم.
پس از برگشتن به ایران راضی هستید؟
اگر به من هر پیشنهادی بدهند و رقم های هنگفت هم در کار باشد، هرگز حاضر نیستم از ایران بروم! از این که برگشتم، خیلی خوشحالم.
کمند امیرسلیمانی در کنار مرجانه گلچین
کمند امیرسلیمانی در فلورا سام
بیوگرافی کامل و عکس های جدید و پشت صحنه کمند امیرسلیمانی بازیگر سینما و تلویزیون
بیوگرافی کامل و عکس های جدید و پشت صحنه کمند امیرسلیمانی بازیگر سینما و تلویزیون
کمند امیرسلیمانی در کنار همسرش و پسرش ایلیا عامری
کمند امیرسلیمانی و امیررضا دلاوری در نمایی از سریال پریا
سریال پریا
پریا پس از چند سال دوری از ایران به کشور بازمی گردد. در شرایطی که وی همچنان از رابطه قدیمی اش سرخورده است، وارد رابطه ای عاطفی با مردی جوان می شود. زوج تازه به امید آغاز زندگی تازه مشکلات را یک به یک از سر راه برمی دارند اما برخی اتفاق ها، ادامه رابطه عاشقانه این زوج را به خطر می اندازد.
سریال پریا در چهل قسمت به کارگردانی حسین سهیلی زاده و تهیه کنندگی اسماعیل عفیفه و به قلم سعید فرهادی نوشته شده است.
منابع : هفته نامه چلچراغ ، اینستاگرام کمند امیر سلیمان